سلام به همه عزیزانی که می خوان برن اجباری یا همون سربازی. من خودم یک سرباز هستم که دوست دارم تجربیاتم رو در اختیارتون بزارم.
ابتدا ما را برای بردن به خدمت در مجموعه ورزشی انقلاب جمع کردن برای هر استان فرق میکنه برای ما اینجا بود بعد همه رو جدا کردن مثلا ارتشی ها سپاهی ها و نیروی انتظامی
و یک بلیط بهمون دادن گفتن شما برمیگردید خونتون ساعت 5 بعد ظهر میرید ترمینال سوار اتوبوس میشید و میرید به مقر آموزشیتون
من وقتی رفتم ترمینال قرار بود ساعت 5 بعد ظهر حرکت کنه ساعت 6 حرکت کرد که خیلی معطلمون کردند و اذیت شدیم.
حالا داخل اتوبوس در راه
سوار اتوبوس شدیم یک عده ارتش و یک عده نیروی انتظامی ارتشی ها 05 کرمان و نیروی انتظامی شهید با هنر کرمان.
بچه ها داخل اتوبوس بیشتر با مرام و خوب بودن ولی همیشه میون سیبهای سالم سیب کرم خورده هم هست.مثلا هر کسی چیزی اورده بود تقسیم میکرد به همه از اون خوراکی می رسوند
همه دیگرو مسخره نمیکردیم و هوا همو داشتیم.اما یک عده زیادی هم بودن دیگران رو مسخره میکردن و میخندیدن - یک عده خودشون رو خیلی بالا میگرفتن و فکر میکردن گنده هستند
و از اینجور مزخرفات در داخل اتوبوس ما همه به جز 3 نفر سیگاری بودند حتی خوده راننده های اتوبوسمان هم میکشیدن داخل اتوبوسمان را مه ور داشته بود به طوری که کسانی که سیگاری
نبودن حالشون بعد شد به طور کامل و نزدیک بود بالا بیارن خلاصه اتوبوس شب برای دستشوی و شام بین راه ایستاد و کمی هوا -تازه -کردیم.
در اونجا یا باید غذا داشته باشی یا برید رستورانش که اصلا به صرفه نیست من خودم دو تا لقمه داشتم همونا رو خوردم ولی یکی از کسای که در اتوبوس با هاش اشنا شدم
مادرش غذا گذاشته بود براش که خیلی خوشمزه بود . بعد از دستشوی و خوردن غذا اتوبوس دوباره حرکت کرد در بین راه بیش از 15 بار ایستاد مثلا میرفتن ساعت میزدن یا کارهای دیگه بچها
هم از این فرصت استفاده میکردن از اتوبوس پیاده می شدن و سیگار می کشیدن و دستشویی هم میکردن. صندلی ها اتوبوس تعدادیش خراب بود کمرو گردنمان خیلی درد گرفت انقدر اذیت شدیم هر کاری کردم نتونستم بخوابم.داخل اتوبوس یک نفر آهنگ های محسن یگانه و مرتضی پاشایی مرحوم رو خیلی خوب میخوند و کاملا شبیه مرتضی پاشایی بود قیافش که ما بهش میگفتیم مجتبی پاشایی نوحه و صدای فردوسی پور رو هم در میاورد . 17 ساعت در راه بودیم که واقعا مزخرف بود.
وقتی که به شهید باهنر کرمان رسیدیم تشنه بودیم و خسته چون همش تو راه بودیم و بیدار.
ابتدا مارو کاملا گشتن یعنی حتی اونجا رو هم بررسی کردن. بیسکویت ها رو فشار میدادن که توش چیزی جاساز نباشه کلا هم جات و همه چیزتو میگردن فکر بردن سیگار و گوشی نباش
که داخل ببری ولی میتونی بیاری قبل از داخل شدن به خانوادت زنگ بزنی بگی رسیدمو از اینحرفا بعد تحویل بدی بعد از اموزشی میدن بهت.بعدش مارو بردن یک جای دیگه و برامون صحبت کردن دیپلمها رو از فوق دیپلمه ها جدا کردن فوق دیپلمه ها رو زودتر از دیپلمه ها مثلا برای رفتن به مرخصی اول کار های اونا باید انجام میشد ما هم باید توی خاک و افتاب میسوختیم تا کار اونا انجام بشه بعد ما همیشه خدا آخر . ما که رسیدیم خیلی تشنه بودیم بعد از همه اینا ساعت 11 یا فکر کنم 10 صبح یک نون کرمانی که اصلا خوب نیست و کاملا از لحاظ علمی اینجور نونا ضرر داره برای بدن هم خمیر جوش شیرین بد مزه و کت کلفت که دو لیوان اب باید بخوری تا از گلوتون پایین بره. مطمئن هستم که نونتون رو نمیتونید کامل بخورید.
پوتینها رو سایز بندی کردن و دادن بهمون ولی لباس و شلوار یلخی میدادن به ما که رسید خیلی بزرگ بود یهنی بجز من پنج نفر دیگه توش میتونسن بیان تقریبا ده برابر هیکل من بود
هر چقدر گفتم سایز من36 هستش قبول نکردن گفتن همینی که هست مجبور شدم وقتی برگشتم به خونه رفتم تعویض کردم که بیست هزار تومن طرف ازم گرفت و جنس اشغال بهم داد
ولی مجبور بودم خیاط هم گفت این خیلی گشاده چیکارش کنم برای همین رفتم مغازها تا اندازه خودم پیدا کنم که شما ها سعی کنید همیشه در صف جلو باشید که لباس اندازه خودتون رو سریعا بگیرید .چون من نمیدونستم صف آخر بودم با خیلی های دیگه که فقط سایز 50 رسید بهمون سایز شلوار 50 سایز کلاه 57 و غیره انقدر در افتاب نگهمون داشتن کاملا سوختیم.
ساک شخصی ممنوع هستش نباید ببرید هیچ جایگاهی نمیدن که شما وسایلتو بزاری توش قفل کنی به نظر من کسانی که شهید باهنر کرمان افتادن یک مشمبا ور دارن خوراکی بریزن توش با وسایل لازم مثلا ژیلت و واکس و نخ و سوزن شورت یک قفل.. فقط و فقط کیسه انفرادی که اونجا میدن رو باید داشته باشی کیسه انفرادی هاش در مقایسه با سپاه و ارتش صفر هستش
خیلی مزخرف و بد برای ایت کت نوشتن بیست و پنج هزار یا سی پنج هزار میگیرن . که ایت کت یعنی اسمتو با نخ روی لباس سربازیت میدوزن همین میشه ایت کت که قیمتش خیلی گران هستش در نیروی انتظامی در صورتی که در سپاه پونصد تومان ایت کت میزنن و در ارتش هزار تومان ولی در نیروی انتظامی بیست و پنج تومان و بهمون گفتن حتما نقد بیاریم.
بعضی از پوتین ها بند نداشتن و کلا هموشون هم کفیشونو برداشته بودن و میگفتن باید بخرید از داخل همونجا بند و کفی و کارت تلفن که خیلی خیلی گران میفروشن.
ما که راهمان دور بود نمیخواستیم برگردیم چون باید زیاد خرج میکردیم تا به خونه برسیم ولی اجبارا همه رو برگردوندن و متحمل هزینه زیاد رفتن و برگشتن شدیم.
بعد از خروج ما مثله لاشه حیوان مرده بودیم برای رانندها شبیه کرکس همه اونها سعی بر این داشتن از ما زیاد پول بگیرن ولی ما هم ندادیم وایسادیم با چکو چونه قیمتو شکوندیم رفتیم ترمینال کرمان پول بیلیط هفتاد هزار تومن بود از کرمان تا کرج. یک راننده به ما گفت چون سرباز هستید پنجاه و پنج تومن میگیرم میبرم ولی بعد از پرداخت و خرید بلیط حرفشرو عوض کرد
فکر کرده بود ما پشته کوه امدیم و میگفت من تهران شمارو پیاده میکنم چون دیگه نمیخوره راه و اتوبوسی که میرفت کرج خرابه همش دروغ اونجا تا دوساعت بحث و دعوا داشتیم کلا با اون شعبه .رارنده . و کلا همشون. به کسی که بیلط رو به ما فروخته بود ریدم بهش گفتیم شما تهران رو اصلا میشناسید؟ میدونی ونک کجاست؟ نتونست جواب بده ما بارها بارها گفته بودیم میره کرج گفته بود اره. بعدشم دید بد شده گفت اصلا کرایه کرج هفتاد تومنه گفتیم چرا اول نگفتی
بیلیط ها رو میخواستیم پس بدیم گفتیم ما حرف زدیم طی کردیم کرج یک ساعت معطل شدیم از اول اینه مرد میگفتی هفتاد تومن . از اول میگفتی تهران میرم بی شرف کرج نمیرم
ما با دوتا ساک پر سنگین خسته تشنه گشنه چطوری بریم تهران حالا دوباره کرایه و یا اصلا مترو ی تهران که شلوغه و ما با دوتا ساک نمیشد بریم از اونجا بیایم خونه.
خلاصه از اونجا خسارت گرفتیم پنجاه هزار تومن و رفتیم رباط کریم پیاده شدیم قبلش دوتا از بچه ها زنگ زدن یکی داداشش یکی هم باباش امدن و از رباط کریم بچه هارو رسوندن خونه.
الانم خیلی خسته هستم خیلی زیاد و مفصله توانه نوشتن ندارم.
در پایان همه اینا اگر پارتی داشته باشید راحت خدمت میکنید یعنی جای خوب میندازتتون.
و سپاه از همه بهتر که برید برای خدمت و نیروی انتظامی از همه بدتر و سخت تره ارتش هم وسط قرار داره
و پارتی باشه تو توی هر کدوم باشی جایی میندازه که راحت خدمت میکنی و کیفم میکنی.مثلا سپاه
از همه بهتره ولی اگه پارتی هم داشته باشی میشه بهترین مثلا میندازنت برای سربازی توی پایگاه بسیج اینجور جا ها و زیاد سخت باشه مثلا بندازنتون پادگان دو ساعت پست میدید چهار ساعت استراحت. خلاصه داخل پادگانید.
ولی نیروی انتظامی استراحت نداره و همیشه اماده باشه مخصوصا عید و ماه رمضون و دائما اینور اونور تو سرما و گرما
تو خیابونای. باید زندانی ببری اینور اونور. من خودم سربازی رو شاهد بودم که مجرم میخواست از دستش فرار کنه و سرباز نیروی انتظامی هم در تلاش بود که نذاره که بالاخر یک نفر باغیرت امد کمکش و گرنه اگر از دستش فرار میکردن و این میرفت زندان و اضافه میخورد حالا جریمه پولیش بکنار.